شما را نمیدانم، اما 25 اسفندماه 1363 حداقل برای من روزی معمولی نبوده؛ چراکه دقیقا همان روز، دست طبیعت، نقطهی پایانی بر 10 سالگیام گذاشته و دنیای نوجوانیام را زیر سایهی سیاه اخبار جنگ، به سبزی روزهای بهاریِ پیش رویی که نرمنرمک از راه میرسیده، گره زده است. درست در همین روز، بیکه بدانم، بیش از هزار و 200 کیلومتر آنطرفتر از زادگاهم (شهر کوچک و باستانی جم در حاشیهی خلیج فارس)، نشریهای در تهران متولد میشود که عنوان نخستین مجلهی جامع دریایی کشور را با خود دارد: «بندر و دریا»؛ نشریهای به صاحبامتیازی سازمان بنادر و کشتیرانی، که سیدعلی محمودی، مدیرعامل وقت سازمان، در سرمقالهی نخستین شمارهی آن، از ضرورت انتشار مجله میگوید و ضمن اشاره به چند هزار کیلومتر مرز آبی ایران و موقعیت حساس جغرافیایی آن، هدف از انتشار مجله را اشاعهی فرهنگ دریایی در کشور و برقراری ارتباط علمی بین مسئولان و متخصصان با همهی مردم علاقهمند به مسائل دریایی، کشتیرانی و بندری میداند که میکوشد موضوعات مختلف را با زبانی ساده بیان کند تا خشکی مطالب، استفاده از آن را به گروه معین و محدودی منحصر نسازد. بهعبارتی، هدف اصلی نشریه، معرفی سازمان بنادر و بولتنی بهمنظور تبلیغ، گزارش عملکرد و انتشار برنامههای آن نبوده، «بلکه اهداف مهمتری ازجمله آموزش و شناسانیدن ارزشها و اهمیتهای مسائل دریایی ایران، آگاهساختن عموم از فایدههای دریا و اثرات آن بر توسعهی اقتصادی، استقلال سیاسی و پیشرفت و عظمت کشور و بهطور کلی اشاعهی فرهنگ دریایی در سرزمینی که دریا در آن چندان مورد شناخت و توجه مردمان نبوده است و علاقهمندساختن طبقات گوناگون بهویژه جوانان به مطالعه و تحقیق در مسائل و موضوعات دریایی و انتخاب نیروی انسانی مورد نیاز سازمانها و موسسات دریایی و دریانوردی کشور از همین گروههای بیشمار علاقهمند و کنجکاو به مسائل دریایی» مد نظر دستاندرکاران آن بوده است. این رویکرد مهم، تا حوالی سال سوم بر فضای مجله حاکم بوده؛ شمارههایی که ما در صفحات شناسنامهی آن غیر از نام «ملکرضا ملکپور قربانی» و سپس «حسین ارکان» در مقام مدیرمسئول، به نامهای دیگری برنمیخوریم. (هرچند آن روزها نامی از سردبیر و تحریریهی مجله به میان نمیآید، اما امروزه میدانیم که بار اصلی هدایت و مدیریت تحریریه بر عهدهی نویسندهی شناختهشدهی معاصر، خسرو معتضد، و همکارانشان بوده است. معتضد در دورهی جدید مجله نیز، یکی از مشوقان تحریریهی «بندر و دریا»ست و پس از مطالعهی هر شماره، ضمن تماسی از سر لطف، انبانی از خاطرات شنیدنیِ دیروز تحریریه را برای ما میگشاید.)
اگر همهی جوانب و رعایت انصاف را در نظر بگیریم، همین دورهی نخست «بندر و دریا» را باید بهترین دورهی انتشار آن به حساب آورد؛ دورهای که از یکسو همراه و همدل با اصول و اهداف انتشار مجله بوده و از سوی دیگر، چشمهای شیرین فراهم آورده که علاوه بر حضور نامهایی مهم در جمع نویسندگان آن، مقالات و آثار ارزشمندی در این شمارهها منتشر شده که هنوزاهنوز برای هر اهل فنی، خواندنی است (و امیدوارم بهزودی چشم ما و شما به جمال چند دفتر مختلف از این مجموعهمقالات که مراحل انتشار را طی میکنند، روشن شود.)؛ چراکه با تغییر مدیریتها و در رأس آنها حضور مسئولان جدید که اغلب فهم و درک درستی از فضای مطبوعات نداشته و بیشتر برخوردی اداری در چارتی سازمانی با «بندر و دریا» داشتهاند، این مجله رفتهرفته دوران طلایی خود را پشت سر میگذارد و بیشتر بهعنوان بولتنی داخلی، در دامان سازمان بنادر غش میکند و از اهداف اولیهی خود دور میماند...
* * *
پاییز 1396، «بندر و دریا» جوانی 33ساله بود که مدیرمسئولی و سردبیری آن را عهدهدار شدم. در بیش از دو دههی اخیرِ انتشار مجله، به اقتضای کار و فعالیتم، کموبیش خوانندهی آن بودم و گاهی هم در خصوص محتوای آن به مدیران مسئول وقت، پیشنهاداتی میدادم. با شروع مسئولیتم، تجربهای مختصر را که طی دو دهه بهعنوان دبیر تحریریه و سردبیر چند ماهنامه، هفتهنامه و روزنامه اندوخته بودم، به کار گرفتم و سعی کردم خاطرهی خوش دورهی نخست مجله را بار دیگر تکرار کنم. ازاینرو، آذرماه 1396 در سرمقالهی نخستین شمارهی دورهی جدید مجله، از برنامههایمان برای شمارههای آینده نوشتم و تلاش کردیم ساختار «بندر و دریا» را به مدد طرحها و ایدههای نو، بازنگری کنیم و آن را به مسیر اصلیاش برگردانیم. برای نیل به این هدف، شعار «ماهنامهی دریانوردی و زندگی در بنادر ایران» را سرلوحهی تحریریه قرار دادیم و در هر شماره صفحاتی را به «فرهنگ دریاییِ» شهرهای ساحلی و بنادر کوچک و بزرگ کشور اختصاص دادیم تا ضمن اشاعهی فرهنگ دریایی در میان اقشار مختلف جامعه، از طریق گفتوگو با مدیران و استفاده از نظرات و مقالات پژوهشی کارشناسان، گزارشها و تحلیلهایی بهروز و علمی از عملکرد بنادر به مخاطب ارائه دهیم.
سعی کردیم با معرفی تاریخ و پیشینهی طولانی دریانوردی در ایران و همچنین فعالیتها و توانمندیهای بنادر کشور و جذابیتهایی که مشاغل دریایی و بندری دارد، جوانان علاقهمند را برای ورود به این حوزه تشویق و ترغیب کنیم. پرداختن به آداب و رسوم دریایی و دریانوردی، روایتها و سفرنامههای جذاب و خواندنی، معرفی بنادر مهم جهان به شکل و شیوهای نو همراه با اینفوگرافیهای چشمنواز، گردآوردی و تدوین ماجراها و حوادث مشهور دریایی، انتشار سلسلهمطالب «نمادهای دریایی» در شهرهای ساحلی کشورهای همسایه و دیگر کشورهای جهان و طرح این پرسش که «چرا هیچیک از بنادر ایران دارای نمادهای شهری فاخر نیستند؟» و انتشار مطالبی دیگر، در همین راستا بوده است.
بر این باور بوده و هستیم که اغلب مردم ما از سفرهای دریایی، چنانکه باید، بهره و لذتی نبردهاند؛ پس در حد توان و بضاعت خود کوشیدیم با شناساندن بنادر و جزایر کشور به عموم مردم، لذت گردشگری و سفر به سواحل و بنادر را بچشانیم و نقاط دیدنی و تماشایی گردشگری دریایی در کشور را ـ که کم هم نیستند ـ به آنان یادآوری کنیم. انتشار پروندههایی ویژه و مجزا به هر کدام از بنادر بزرگ و کوچکِ جنوب و شمال کشور در هر شماره از مجله، پاسخی به این مهم بوده است.
برقراری ارتباط موثر و تبادل اطلاعات و تجربیات با مجامع دانشگاهی مرتبط با حوزهی دریایی و بندری، از دیگر برنامههایی بود که به وسع خود تلاش کردیم با نهادینهسازی گفتمان توسعهی دریامحور در میان مسئولان و مدیران عالی، زمینهی رشد و شکوفایی هرچه بیشتر صنعت دریانوردی در کشور را فراهم سازیم. ازاینرو، به سراغ اساتید و دانشجویان رشتههای مختلف علوم دریانوردی رفتیم و علاوه بر تهیه گفتوگو و گزارشهای میدانی، زمینهی انتشار مقالات مرتبط آنها را با موضوع هر پروندهی مندرج در مجله فراهم کردیم.
این رویکرد و توزیع مستمر مجله در بین جامعه و فعالان دریایی و بندری، بهخصوص کتابخانهها و مراکز فرهنگی شهرهای کوچک و بزرگِ جنوب و شمال کشور باعث شده است تا «بندر و دریا»، دوستان و همراهان نوآمدهای پیدا کند که برخی از آنان به گواهی نامهها و تماسهای محبتآمیزشان تا دیروز هیچ آشنایی با این نشریه نداشتهاند و امروزه در این فضای ناهموار، کسالتبار و کمتعداد نشریات مکتوب فرهنگی، چشمبهراه رسیدن این ماهنامه به کتابخانهی آن شهر کوچک و دور از پایتختاند. و چه افتخاری از این بالاتر که صاحب چنین صداهای پرانگیزه و سرشار از معصومیت و مهربانی، بانوی جوانی در بندر ترکمنِ استان گلستان باشد، یا جاشو و دریانوردی از بندر سیریک در غرب استان هرمزگان و بندر کُنارک در سیستان و بلوچستان. پس به ما حق بدهید که خودمان را با داشتن چنین دوستان و همراهانی ـ حتی با همهی مسائل شلکن و سفتکن نشریهای سازمانی ـ خوشبخت بدانیم!
* * *
حالا بیش از 38 سال* از تولد «بندر و دریا» میگذرد و این طفل دیروز، سالهای جوانی خود را پشت سر میگذارد. برای آنها که از نزدیک دستی بر آتش رسانه، انتشار مجله و روزنامه دارند، 38 سال انتشار مستمر، سن کمی نیست؛ یک عمر است. بهجرئت میتوان گفت که «بندر و دریا» همراه با چند مجلهی انگشتشمار دیگر، از قدیمیترین مجلات بعد از انقلاب هستند که گوش شیطان کر، همچنان به حیات خود ادامه میدهند و دیر نیست که دور از هر گزندی، روزی این ماهنامه، شمع جشن تولد هزارمین شمارهی خود را به میمنت و شادی فوت کند.
بهرغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهرهی تو حجت موجه ماست.
* سن واقعی «بندر و دریا» 38 سال است، نه 37 سالی که روی جلد مجله نوشته میشود. همانطور که در ابتدای این یادداشت هم آمده، نخستین شمارهی آن در 25 اسفند 1363 منتشر شده، اما در همان دههی اول انتشار، در یکی از سالها، بهاشتباه، سال تولد آن را روی جلد کمتر نوشتهاند و بهناچار این اشتباه تا امروز ادامه دارد و از آن گریزی نیست! |