«باید فکر سرپناهی برای شب میکردند. جزیره هیچ جای پناهگیری نداشت جز همان چند تا درخت لیل که دورتر پشت سرشان بود.» («چند میگیری تا...، ص 33»)
مجموعهی شش داستان از نویسندهی اهل جزیرهی خارگِ استان بوشهر، از آن کتابهای بومگراست، با جغرافیای خاص (جزیره خارگ) و لحن و نثر جنوبی که آدم را امیدوار میکند به چشمهی زایندهی مکتب داستاننویسی جنوب و اینکه نسلی تازهنفس در راه است؛ نسلی که به خوبی میتواند جایگزین داستاننویسانی همچون احمد محمود، محمد ایوبی، اصغر عبداللهی، کورش اسدی، ناصر تقوایی و... بشود.
مکتب قصهی جنوب (به ویژه خوزستان و بوشهر) سه مشخصهی خاص دارد که به شکل قانونی نانوشته، نسلبهنسل، در آثارشان دیده میشود: بومگرایی، لحن و زبان و رئالیسم اجتماعی. و بدیهی است چنین آثاری به هر زبان زندهی دنیا که ترجمه بشوند، اهل فن درمییابند با نویسندهای اهل جنوب روبهرو هستند؛ همان برداشتی که میتوان از داستاننویسان کوتاه آمریکایی یا آمریکای لاتین کرد.
اولین داستان این مجموعه با عنوان «چند میگیری تا جزیره، ناخدا؟»، سرگذشت «رضا» اهل جزیرهی خارگ است که در 25 سالگی برای ادامه تحصیل به آمریکا میرود. به گلوبالیزم و جهانوطنی معتقد است. در آنجا تحصیل میکند و استاد دانشگاه میشود. با کاترین ازدواج کرده و صاحب دو فرزند میشود. پس از 35 سال که از ازدواجش میگذرد، خود و همسرش دچار بیماری لاعلاج میشوند. کاترین میمیرد و خودش تصمیم میگیرد برای مردن به خاک خودش برگردد. در واقع دچار تحول گشته و تبدیل به یک وطنپرست ناسیونالیست میشود. با وجود سختیها هر طور شده خودش را به خارگ میرساند، در هنگامیکه بیش از یک سال از مرگ پدرش میگذرد و مادرش پیرزنی تنهاست.
این خلاصهی داستان زیبای سیدحسن رضوی است؛ البته با نثر جذاب نویسنده و تکنیک برجستهای که سیر تکامل رضا را بهخوبی پیش چشم خواننده میگذارد. در هنگام تدریس، دانشجویی از او دربارهی لاکپشتهایی پرسیده بود که بهطور غریزی بعد از 150 سال، هنگام مرگ به زادگاه خود برمیگردند؛ برخلاف جبر جغرافیا. و او اصرار داشت که به دانشجو نظر خودش را ثابت کند: «اساسا رجعت لاکپشتها نتیجهی یک دگردیسی در بخش ناخودآگاه مغزه.» (ص ۲۳)
اما سالها بعد، هنگام مرگ همسرش نامهای برای او به شکل یادداشت میگذارد و چنین مینویسد: «... برای مدتی میروم. برمیگردم به گذشتهام، برمیگردم به ریشههایی که سالها سعی کردم فراموششان کنم، اما نتوانستم. میخواهم اعترافی بکنم. در همهی این سالها به خودم دروغ میگفتم و به دانشجویانم و به جمشید و سارا و به تو. از خودم خجالت میکشم. تنهایی آزارم میدهد. حس میکنم به جایی وصل نیستم. نخهایی که به زمین وصلم میکرد، یکییکی از جا کنده میشوند. هر روز که میگذرد، میل بازگشت به گذشته هرچه بیشتر وجودم را فرا میگیرد و بدتر اینکه علم هیچ کمکی نمیتواند به من بکند.» (ص ۳۴)
و جالب اینکه بعدها وقتی نزدیک جزیره دچار کشتیشکستگی میشوند، در جزیرهی کوچک «خارگو»، نویسنده با مهارت، رضا را با لاکپشتی اینهمانی میکند: «دورتر رد لاکپشتی از لب آب شروع میشد و در شیب ملایم ساحل میرفت طرف درختهای درهم فرورفته... کاری که تکرار هزاران نسل قبل بود؛ تکرار تکرار.» (ص ۳۱)
رضا که اکنون کاملا متحول شده، دیگر به هویت ایرانی خودش برگشته و نیازی نمیبیند حتی ساک برزنتیاش را از آب بگیرد که پاسپورت آمریکاییاش در آن است. او دیگر هویت دوم را نمیخواهد. در نگاهی به درونمایهی داستان، خط کلی اثر به سه عنصر تکنیکی نظر دارد: هجرت (Separation), تشرف (Initiation) و رجعت (Return). رضا دست به هجرت و جدایی میزند تا به آیینی نو درآید. پس از سالها مکاشفه و تشرف، به دگردیسی و تکامل میرسد و به خویشتن خویش برمیگردد.
داستانهای دیگر این مجموعه، درحقیقت، سرگذشت واقعی اهالی جزیره است در شرایط و موقعیتهای متفاوت. در داستان «ننه میگه قربون کریمی خدا»، نگاهی دارد به دورهمی یک خانواده متوسط، در یک روز تعطیلی. نویسنده با استفاده از دیالوگهای دقیق به سرشت وقایع و آدمها و روایت خطی ساده میپردازد.
در قصهی «دبیمه» مناسبات آدمها و روابط آنها در کار ساخت لنج با چوب کویتی «دبیمه» مورد کنکاش قرار میگیرد و به جدال آنان در برابر توفان «لیمر» میپردازد. اهالی معتقدند حاجگلاف، در این کار تقلب کرده و با فروش چوب سست چندل به جای چوب دبیمه، باعث درهم شکستهشدن لنج حاجنعمان شده است. نویسنده در این داستان به خوبی آدمهای جزیره را به لحاظ روانشناسی و جامعهشناسی، تحلیل کرده است.
در داستان «مژده»، نویسنده با استفاده از دیدگاه اول شخص، خانم مژده، داستانی واقعی را میگوید که در دوران جنگ اتفاق افتاده و منجر به شهادت بعضی از اعضای خانواده و اهالی جزیره در زیر درخت لیل شده است. تاثیر جنگ در داستان بعدی با عنوان «علیباز» هم با روایتی ساده و خطی، نمایان میشود که نویسنده با استفاده از زاویه دید سوم شخص به ماجرای خادم مسجد و بمباران دشمن میپردازد. و در داستان آخر، نویسنده به زندگی و کار جوشکاری زیر آب دانشجوی ترم آخر رشتهی دریا و دریانوردی، در کشتی سوخته میپردازد و با چنان دقتی از فن و ظرایف کار میگوید که گویی خود به راستی همین کار و دشواریهایش را تجربه کرده است.
سیدحسن رضوی اولین داستاننویس مدرن خارگی است که از زاویههای مختلف به جزیره و ماجراهای آن پرداخته است و با سبکی تازه و رئالیستی نو و کشش داستانی جذاب، مخاطب را با خودش تا به آخر میکشاند. |