در شرایطی که ضریب تولید ناخالص داخلی به دلیل مغشوشبودن وضعیت بازار ارز، در پایینترین رقم خود به سر میبُرد، انگشتگذاشتن اقتصاددانان بر گردشگری داخلی بهعنوان اهرمی برای تامین معاش جوامع محلی، یک انتخاب ناگزیر بود که عملا از ابتدای دههی 90 در ایران با چراغ سبز دولت و گشایش در فضای هتلینگ به اجرا درآمد. اما مقصود سیاستگذاران، صرفا سفر از شهری به شهر دیگر نبود، بلکه آنها تلاش کردند با تجهیز شهرهای ساحلی، گردشگری دریایی را بهعنوان مقصد اصلی گردشگران داخلی بهاصطلاح جا بیندازند، به دو دلیل؛ گردشگری داخلی اگر به قصد «دریا» باشد، زنجیرهای از انواع گردشگریها را در خود دارد. آبراهههای ایران در شمال و جنوب کشور اگر بهعنوان مقصد در نظر گرفته شوند، میتوانند گردشگر را با انواع سیستمهای حملونقل بینشهری همراه کنند. دست آخر اینکه، گردشگری بهعنوان یک صنعت سبز، آرامآرام جای دیگر صنایع آلاینده را در بنادر خواهد گرفت. این ایدهها اما درست در مرحلهی شکوفایی و سوددهی بهخاطر شیوع کرونا، متوقف ماند. حالا و در نوروز ۱۴۰۱ آمارها نشان میدهد بنادر ایران از نخستین سفرهای نوروزی پساکرونایی، حسابی دشت کردهاند و با این حساب، گردشگری و بهخصوص گردشگری دریایی را باید اولین صنعتی دانست که برگشته است تا به داد معیشت ساحلنشینان ایران برسد.
1
ما هنوز به ابتدای جادهی آزادشهر ـ گرگان هم نرسیده بودیم که ترافیک دیگر قفل شد. تمام مسیرهای منتهی به دریا، تمام خیابانهایی که از دل گرگان و مازندران و بعد هم گیلان میگذرند و یکجوری، محور اصلی که همان بلوار شرقی ـ غربی امام رضاست را به دریا پیوند میزنند، همه بسته بودند و این تازه روز چهارم ـ پنجم عید بود و نمیدانستیم همین وضع مسافر نوروزی در چابهار و بوشهر و بندر عباس و انزلی چندین برابر است و جزایر جای سوزنانداختن ندارد.
ساحلهای بکر، مثل همین جاهای خلوت و تکافتادهی پشت بلوکهای ساختمانی، پر بودند از ماشینهایی که شن را رد انداخته بودند تا جایی که خانوادهای گعده کرده بود بر زیلویی پلاستیکی و مدّ دریا پاهای کودکانشان را قلقلک میداد. چنین جمعیتی در بهار ۱۴۰۱، پس از اطمینان از اینکه سال به سلامت آغاز شده، مهمان سواحل کشور شدند و رکوردی به رکوردهای این مردمِ عاشق رکوردزنی اضافه شد.
2
آمارها بالا رفته؛ گروهی ذوق کردهاند از این خیل جمعیت، گروهی کسبوکار کردهاند در سایهی همین جمعیت و گروهی دلشوره داشتهاند از این خیل جمعیت که هر کجا میرود، تن طبیعت را میخلد.
سه سال، ایران در مسلخ کرونا تا توانست عزیزانش را از دست داد. هر ماشینی را که میبینی، مزین است به اطلاعیه و اعلامیهی مرگی و ختمی. سه سال، سه عید را مفت و مسلم، از ترس جان خود و عزیزانمان خانهنشینی کردیم و پیام فرستادیم که نوروز را از راه دور تبریک گفته باشیم برای رعایت قرنطینه و کنترل سرایت و ته دل بدوبیراه میگفتیم به هر چه میکرون و اُمیکرون و دلتا و... مراقب پیک بعدی باشید و... .
3
عزاداران فرصت تنهایی برای سوگ نیافتند و رختهای سیاه بود که حالا آمده بودند در ردیف اول کمدها و آویزهای خشکشوییهای محل.
چقدر لباس سفید لازم است برای از عزا درآوردن این همه زن و مرد؟ راستی اگر دریا نمیبود، همین پاگذاشتن روی ماسههای خیس و رفتن به سمتِ لبهی کفآلود موجها، این غم چگونه دربهدر میشد از دل؟
سنت عید، سنت رخت نو و راه نو و یافتن چیزهای تازه برای ازدستدادن و چه فرصتی بهتر از همان 14 روز نخست که تقویم کارمندها نصفش را تعطیل میداند، کارگرهای دور از خانه، بیخیال حقوقش میشوند و بچهمدرسهایها فرصت میکنند قضای بهجا نیاوردن قدر عافیت کلاس مجازی را خوب بهجا بیاورند در آن.
4
و چه جایی ارزانتر و نزدیکتر و خودمانیتر و اصلا درِ سبز نشاندهتر از ساحلهای ایران؛ بندرهای قدیمی و اصیل، ساحلهای جدید و خانوادگی با آلاچیقهای تا صبح آماده برای پرکردن فلاسک چای و جوجه و گوجه بهسیخزدن و هندلکردن ماجرای جیش بچهها؟
یکی در توییتر نوشته بود که هشتم یا نهم فروردین خانوادهاش را پیچانده و با دوستانش رفته لب ساحل مکران و در ساحل دریاکوچکِ چابهار چه دیده؟ بله، پدر و مادرش را که لابد گفتهاند حالا که بچهمان سرش به دوستانش گرم است، چرا نرویم و مافات دو سال توی خانهماندن را جبران نکنیم و اینطوری است، دقیقا همینطوری است که گردشگری، خاطره میسازد و خاطره، جغرافیایش را شکل میدهد، بزرگ و پهناور میشود تا بتواند در درون یک اسم خاص بنشیند؛ اینجا، چابهار و در داستان و خاطرهای دیگر، نامی دیگر.
5
شهرهای ساحلی ایران، ارزانفروشیهای دمِ دست کم ندارند و این هم دلیل دیگری برای افزایش رغبت مسافران نوروزی است برای انتخابشان. عموم بنادر بزرگ که صادراتی و وارداتی هستند، در پسکرانهی خود بازاری، بازارچهای، منطقهی آزادی، منطقهی ویژهای دارند که مردم بروند آنجا و کیف و کفش و لباس کمیارزانتر از بازار داخلی بخرند. اگر به آن بازار رسیده باشند، پارکینگی داشته باشد، شهربازیای ضمیمهاش کرده باشند، پلاژهای قابل کرایهای برایش ساخته باشند، میل مسافر بیشتر هم میشود؛ مثل منطقهی آزاد بندر انزلی، کیش یا حتی چابهار، اگر نه، باز هم هستند بازارهای محلی، راستههای تهلنجیفروشی و بساطیهای لب ساحل که چراغ امید کمبضاعتان را روشن میدارند که دست دریا هیچوقت بینمک و نان نیست.
6
هرمزگان، بوشهر، خوزستان، گیلان، مازندران و سیستان و بلوچستان، استانهای پیروز در رقابت گردشگری دریایی نوروزیاند؛ نه امسال که تا بوده چنین بوده و اگر رسیدگیای از سوی دولت به نقطهای خاص در این میان شده، فوق فوقش یکی، دو درصد آمار را بهبود بخشیده باشد و بس؛ چراکه اصل ماجرا همان دو نوار ساحلی کشور است که چون نگینی بر انگشتر گردشگری میدرخشد.
7
یک احتمال دیگر هم برای رونق گردشگری سواحل کشور در سال ۱۴۰۱ بیاوریم که محتمل است اما اثباتش به یک سال صبوری احتیاج دارد. مردم ایران، امسال و برای نخستین بار در آرامش پیش از طوفان اقتصادی پیش رو، نوروز را طوری به سفر رفتند که انگار مسجل بود برایشان چنین فراغتی دیگر دست نخواهد داد. بازارها یکبهیک در حال لاغرشدناند، جیب مردم تالاسمی گرفته و بعدها این سال را سال گرانی نان نام خواهند گذاشت و چه بهتر که پیش از این دومینوی آزادخریدن و یارانهاش را دریافتکردن، دست بچهها را بگیرند و ببرند لب دریا، دلی از عزا دربیاورند. |