اشاره فرهنگ، نظام پیچیدهای از کنشهای اجتماعی است که کنشگرانش در چالش مدام دیروز و امروز غوطهورند. آگوست کنت1 جامعه را متشکل از زندهها و مردهها میدانست. (وثوقی و نیکخلف، 51:1374) بهعبارتی آنچه میراث فرهنگی یک گروه قومی است، در زندگی اجتماعی کنونی او نیز ساری و جاری است. هرچند دیروز با گذر زمان به پایان رسیده، اما اعتقادات و باورهایش را برای آیندگان به میراث گذاشته است. بیشک این اعتقادات و باورها در این جریان گذار، رنگ و بوی جدیدی پیدا کرده یا در قالب و نظام جدید عرضه شده است. «در واقع آنچه امروز فرهنگ مینامیم در جهان باستان برابر اسطوره و آیین بوده است.» (بهار، 199:1373)
بیتردید، موجودیت و بقایای اعتقادات اسطوره را در ساختار اجتماعی و فرهنگی اقوام نمیتوان انکار کرد. هرچند انسان مدرن، دیگر اعتقادی به خدایان و نیروهای محیرالعقول ندارد و اساطیر را نه باورهای کهن، که خرافههای مردم پیشین میداند، اما ناخواسته، باورهای پیرامون اسطورهها بر کنش اجتماعی و حتی عقلانیت او اثرگذار است. اینجاست که مطالعات فرهنگی در حوزهی فولکلور اهمیت مییابد و به صورتهای مختلف انجام میشود. ادبیات شفاهی بهعنوان یکی از مهمترین اجزای فرهنگ مردم در مطالعات فرهنگی جایگاه والایی دارد و از سوی دیگر بررسی اعتقاد به موجودات وهمی و اساطیری از ارزش خاصی برخوردار است. در این مقاله، موجودات وهمی به دو دسته تقسیم شدهاند: وهمی خوشیمن اهورایی و موجودات اهریمنی بدنهاد. با این تقسیمبندی میتوان رد پای اساطیری یک قوم را در ادبیات شفاهی آن قوم جستوجو کرد و از این طریق بستری برای پژوهشهای عمیقتر بهویژه در حوزههای مردمشناسی، جامعهشناسی و فرهنگی فراهم آورد.
هر جا که تاریخ و باستانشناسی از سخنگفتن بازمیمانند، این اسطورهها هستند که لب به سخن میگشایند و دربارهی دنیای پر رمز و راز، مطالبی را بازگو میکنند تا در شناخت فرهنگ و تمدن موثر واقع شود. اساطیر ایران باستان در این دنیای پر رمز و راز، جایی والا دارند و شناخت آنها رهنمون ما در شناخت فرهنگ غنی و پرارزش این سرزمین است. استان هرمزگان که قسمتی از مرز آن را خلیج فارس و دریای عمان در بر دارد و قسمتهایی را کوه و خشکی، موجوداتی وهمی و اساطیری دارد که تعدادی مربوط به خشکی و تعدادی دیگر مربوط به دریاست. این مقاله، در پی آن است تا مجموعهی جامع و سادهای از این اسطورهها را در اختیار مخاطب بگذارد با این توضیح که تاکنون در زمینهی اساطیر هرمزگان مقاله و کتابی انتشار نیافته است. پژوهشگرانی که در حال حاضر به گردآوری و تدوین فرهنگ مردم شهرهای مختلف هرمزگان مشغولاند، صفحاتی از کتاب و پژوهش خود را به ذکر باورها و عقاید اختصاص دادهاند، اما همهی اساطیر را شامل نمیشود، البته فاطمه دژگانی (1393) کتاب «باورهای سینهبهسینه هرمزگان» را در انتشارات دارالتفسیر قم منتشر کرده است و نگارنده ـ سهراب سعیدی ـ (1393) نیز کتاب «باورها و عقاید عامیانه مردم هرمزگان» را به رشتهی تحریر آورده، اما به اساطیر هرمزگان تا به حال پرداخته نشده و این مقاله نقطهی آغاز این راه است.
روش پژوهش این مقاله کتابخانهای، با بررسی اسناد و مدارک موجود و گردآوری اطلاعات میدانی با تکنیک مصاحبه با افراد مطلع بومی صورت گرفته است.
اساطیر و فرهنگ مردم
فرهنگ مردم در ابعاد گوناگون آن در میان هر ملتی از قصهها، ضربالمثلها، پند و اندرزها، استعارات، کنایات، کلمات قصار، زبانزدها، لالاییها، چیستانها، گویشها و بهطورکلی آنچه ادبیات شفاهی خوانده میشود و همچنین اساطیر و حماسهها تشکیل شده که همگی آنها بازتاب احساسات قومی و ملی در درازنای تاریخ پر فراز و نشیب خود است. آثاری است که در اعماق تاریخ حیات انسانهایی که در آغاز خلقت در این کرهی خاکی در دنیای تخیلات کوچک و بزرگ خود، تصورات و گاه توهماتی داشتهاند، ریشه دارد و شاید همین برداشتهای ذهنی آنان، امروزه خمیرمایهی فرهنگ و ادبیاتی است که ما آن را ادبیات شفاهی میگوییم. فرهنگ مردم را میتوان به دو بخش کلی دانش تجربی و ادبیات شفاهی تقسیم کرد. بهعبارت دیگر، فرهنگ مردم از یکسو با انسانشناسی و از سوی دیگر با ادبیات ارتباط دارد. مثلا بخشهایی که به آداب، معتقدات، جشنها و مسائلی از این قبیل ارتباط دارند، بیش از هر چیز به انسانشناسی نزدیک است و اجزایی مانند افسانهها، اساطیر، قصهها، ترانهها، تصنیفها، امثالوحکم و مانند آنها در حوزهی ادبیات قرار میگیرند.
باید اذعان داشت که اسطوره هم در سادهترین و معمولیترین معنا، نوعی سرگذشت یا داستان است که معمولا به خدا یا ربالنوع و موجودی الهی مربوط میشود. اسطوره بدین مفهوم، با فرهنگ ابتدایی یا دورههای کهن فرهنگهای پیشرفته پیوسته است. وقتی بعضی جلوههای دورانمان را اسطوره مینامیم، معنای ضمنی آن، این است که آن جلوهها، صورتهای تثبیتشده یا بقایای گذشتهاند.
در هر اسطوره، عناصری از رخدادهای تاریخی، واقعیتهای اجتماعی، نهادهای اقتصادی و نظامهای اعتقادی ـ آیینی با یکدیگر درآمیخته است. رمز استمرار و پایداری اسطورهها در میان نسلهای گوناگون بشری و در دورههای پیاپی زندگی اجتماعی مردم، وجود بنمایههای نیرومند فرهنگی ـ اجتماعی و دینی آنهاست. در این بخش، به موجودات اساطیری و وهمی در هرمزگان پرداخته میشود. شایان ذکر است که افکار و اعتقادات بومی، ازجمله یادگارهای فرهنگی هستند که ریشه در زندگی مردم آن دیار در درازنای تاریخ کهنسال سرزمین مردم آن مرزوبوم دارد. فرهنگ هر قوم و ملتی ترکیبی از اعتقادات، باورها، اسطورهها، آیینها و مراسم و بهطور کلی شیوه و الگوی زندگی است که در طول تاریخ توسط پیشینیان و اجداد آنها ساخته و پرداخته شده، و طی فرایند جامعهپذیری از نسلی به نسل دیگر منتقل و موجب تداوم و حفظ الگوهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه میشود، هرچند ممکن است الگوهایی که میراث گذشتگان است، در گردش روزگار دچار دگرگونی و تغییر شده و مورد بازنگری نسلهای بعدی قرار گیرند.
گفتنی است، گستردگی فرهنگ عامه و حضور باورها و اعتقادات خاص در متن جامعه چنان وسیع است که گاه اعجاب آدمی را برمیانگیزد. با آنکه میزان پایبندی افراد مختلف به معتقدات یکسان نیست، هیچ انسانی را نمیتوان یافت که بهکلی ساحت زندگی خود را از آنها تهی ساخته باشد. به سخن دیگر، دامنه و گسترهی باورها تنها مربوط به قشر خاصی نمیشود و چهبسا بتوان افراد تحصیلکردهای را با این باورها مشاهده کرد. برخی باورها ریشه در ویژگیهای روحی و روانی افراد دارند و در شمار میراث مشترک بشری هستند. با این حال باید پذیرفت که برخی باورها بر واقعیتهای محکمی بنا نهاده شدهاند. در کتاب «باورهای مردم کرمان» آمده است، با آنکه «غیر منطقیبودن»، «جاهلانهبودن»، «خیالیبودن» و «هیجانانگیز بودن» ویژگیهای اساسی و مشترک قسمت عمدهی باورها هستند، «از این نکته نمیتوان چشمپوشی کرد که باورها، تاثیر غیر قابل انکاری بر رفتار انسانها دارند و ملاک و معیار غیر منطقی، جاهلانه، خیالی و هیجانیبودن پدیدهها و امور در میان افراد مختلف، متفاوت است. بسیاری از باورها جنبهی شخصی به خود میگیرند و از شخصی به شخص دیگر از نظر معنا متفاوت میشوند. بسیاری از باورها نیز نسبی و مقید به زمان و مکانی خاص هستند. پیشرفت دانش بر باورهای زندگی نقش غیر قابل انکاری داشته است. زیستن در مکانهای مختلف باعث میشود عوامل محیطی هراسآور که از هر مکان به مکان دیگر تفاوت دارند، در شکلگیری باورهای هر مکان تاثیر بگذارند و سبب ایجاد باورهایی خاص در مناطق جغرافیایی خاص شوند.» (صرافی، 399:1391)
بیش از یک سده است که اندیشمندان، آرا و نظریههای متفاوتی دربارهی مفهوم اسطوره مطرح کردهاند. در میان دانشهای اجتماعی، مردمشناسی بیش از دانشهای دیگر به شناخت اساطیر اقوام گوناگون جهان، تجزیه و تحلیل ساختار اجتماعی و فرهنگی اسطوره و نقش و اهمیت کارکردی آن در جامعه، بهویژه جامعههای ابتدایی، پرداخته است. «در اندیشهی آریاییان، همیشه نوعی دوگانگی جای داشته است: تعارض میان خوب و بد. این شیوهی تفکر، هستهی اصلی و زیربنای اندیشهای آیینهای ایران باستان را نیز تشکیل میدهد. در ایران و در آیین مزدیسنای ایران، همانطور که بدی در مقابل خوبی است، اهریمن نیز در برابر اورمزد و سپندمینو قرار میگیرد.» (آموزگار، 339:1387) بر این پایه، موجودات وهمی در هرمزگان نیز به دو دستهی خوب و بد تقسیم میشوند. با این توضیح که قسمت عمدهای از باورها، اساطیر و موجودات وهمی هستند که خواص شهرنشین و نسل جوان این باورها را بهعنوان خرافات محکوم میکنند، بعضی دیگر هم از آنها فاصله میگیرند، ولی منکرشان نمیشوند.
موجودات خیررسان
در هرمزگان چهار نوع موجود وهمی خوشیمن خیررسان به نام پری، همزاد، تمبولک2 و پری دریایی وجود دارد که هرچند وهمی هستند، اما آسیبی به کسی نمیرسانند. در اینجا با توجه به اساطیر ملی و بومی، به معرفی آنها پرداخته میشود.
1 ـ پری:
«پری موجودی افسانهای، بسیار زیبا و فریباست که اغلب در میان درختان سکونت دارد. در طی قرنها، شخصیت او بارها، دگرگون شده، گاه مظهر پلیدی و بدخواهی و گاه چون فرشته و بهگفتهی حافظ از هر عیبی بری است؛ گاه همراه جادوان است و گاه با جن یکسان.» (افشاری، 47:1387) در اعتقاد مردم هرمزگان گروهی از اجنه، پریهایی هستند که صورتی بسیار زیبا و قلبی مهربان و رئوف دارند، ولی اگر انسان بدون گفتن نام خدا به محل پریها که جنگل، کوهسار، چشمه و قنات است نزدیک شود، یا با بچههای این پریان برخورد کند و باد آنها به انسان برخورد کند، بیمار میشود. گاهی هم موجب دیوانگی فرد میشوند و راه نجات از این بیماری در باور مردم، مراجعه به دعانویس است. آنها بهخودیخود هیچ آزار و اذیتی به انسان نمیرسانند. برخی معتقدند «پریزادها اهل حسابکردن و مسلمان هستند و همهکس نمیتواند آنها را ببیند مگر انسانهای صالح و پاک. با بسمالله و سلام مخالفاند و در صورت گفتن این کلمات از نظر ناپدید میشوند. اگر کسی یکی از دختران آنها را ببیند و بسمالله بگوید، همه بهجز آن دختر ناپدید میشوند و آنگاه ملای جنها میآید و عقد نکاح او را با آن انسان میبندد. دختر پریزاد را نمیشود به شهر یا روستا برد، بلکه باید او را در بیابان نگه داشت. لباس پریزاد بلند است و میگویند هر کدام حدود صد من طلا دارند.» (فلسفی میاب و همکاران، 333:1379)
در استان هرمزگان، عدهای از مردم بر این باورند که پریها فقط در میان درختها هستند، اما برخی اعتقاد دارند که پری هم در دریا و هم در خشکی وجود دارد. «با وجود اهریمنیبودن پری در بسیاری از ادیان ازجمله دین زرتشتی، در باور عامیانهی مردم هرمزگان، پریان بهعنوان ساکنان درخت، از حضوری مثبت و اهورایی برخوردارند. آنان گاه همچون زنان نیکوچهره ظاهر میشوند و مردان را شیفتهی خود میکنند.» (انصاری و همکاران، 20:1391) اینکه پریها بر روی درختان دیده میشوند، در فرهنگ کشورهای دیگر هم هست «در سراسر آسیای جنوب شرقی، بر روی بنیان3 فرشتگان و پریان سکنا دارند.» (شوالیه و گربران، 258:1387) در اساطیر انگلستان «نارون بهعنوان درخت پریان شناخته میشود؛ زیرا با جن و پری در ارتباط است.» (اسماعیلپور، 423:1389) در اساطیر اسکاندیناوی «نورنها پریانی هستند در کنار چشمهای مقدس، زیر یکی از ریشههای درخت کیهانی زندگی میکنند.» (کاوندیش، 326:1390) در اساطیر روم، کامنها، پریان چشمهها و جنگلها هستند. (اسمیت، 293:1383) در اساطیر یونان و روم، «انبونئا یکی از پریان و از بنامترین نهاندانان پیشگوی ایتالیا در جنگلی نزدیک تیبو زندگی میکند.» (همان: 36)
بر پایهی آنچه بدان اشارت رفت، میتوان گفت که پری در میان اقوام گذشته چهرهای مثبت دارد. حال آنکه با ظهور زرتشت در آیین ایرانی، پریان قداست پیشین خود را از دست داده، سرشتی شرور و بدخواه یافتند. با نگاه اجمالی به متون زرتشتی میتوان به صحت این پندار پی برد. پری در «اوستا»، «پئیریکا»ست و آن عبارت است از وجود لطیف بسیار جمیل و از عالمی غیر مرئی که بهواسطه حسن و جمال خارقالعادهی خود، انسان را میفریبد. در سایر قسمتهای اوستا، پری جنس مؤنث جادوست که از طرف اهریمن گماشته شده تا پیروان آیین مزدیسنا را از راه راست منحرف سازد و از اعمال نیک بازدارد.» (پورداود، 15:1377) ازجمله پریانی که در اوستا بدان اشاره شده میتوان از: «موش پری و خناثئیتی یاد کرد. خناثئیتی، پریای است که گرشاسب با او همخوابگی داشت. در «زند وندیداد» از پری تحت عنوان «دیو زن» یاد میشود.» (افشاری، 47:1387) در اساطیر ایرانی، پریان از نسل فرشتگان تبعیدی از بهشت هستند که در صورت توبهکردن به بهشت بازمیگردند. در منابع قدیمیتر، آنها عاملان شیاطین بودند، ولی در منابع جدیدتر تبدیل به موجودات غیر شر شدند. پریان موجوداتی بالدار، بسیار دلنشین و با ظاهری فرشتهگون آفریده شدهاند. به نظر میآید در طبقهبندی موجودات اسطورهای، آنها آفریدههایی مابین فرشته و ارواح شیطانی هستند. پریان گاهی اوقات به دنیای میرا (جهان ما) مسافرت میکنند.
2 ـ پری دریایی:
پری دریایی در فرهنگ مردم، موجود افسانهایِ آبزی است که سر و تنهای به شکل زنی زیبا و دمی شبیه به ماهی دارد. پری دریایی، در بسیاری از افسانهها اینطور تصویر شده است که در کنار ساحل دریا میایستد و با یک دست موهای بلندش را شانه میکند و با دست دیگرش آینهای را نگه میدارد. در قصههای بسیاری، پریان دریا، غالبا به پیشگویی اتفاقات آینده میپردازند، گاهی از روی اجبار، نیروهای فراطبیعی خود را به انسانها میبخشند و گاهی عاشق انسانها شده، یا با فریفتن انسانهای فانی که دل در گرو عشق آنها بستهاند، آنها را به قعر دریا میبرند، اما چون در صورت عادی هیچ اذیتی به آدمیان نمیرسانند، جزء موجودات وهمی کمآزار یا بیآزار به حساب میآیند.
پریان دریایی عاشق جاشوان4 زبده، ماهر و معروفاند، هرگاه هوا طوفانی میشود و جاشوان با قایقهای خود بر امواج دریا حرکت کنند، این موجودات که از شجاعت ملوانان خوششان میآید، سر از آب بیرون میآورند و سعی میکنند که جاشوان را برای کامیابی از آن خود کنند.
3 ـ همزاد:
همزاد در فرهنگ مردم هرمزگان، جنزادهای است که همزمان با فرد متولد، گاه موجب آزار همزاد انسان خویش میشود، گاه او را به سعادت و ثروت میرساند و در بسیاری از قصههای شفاهی، قهرمان قصه با همزادهای خویش رابطهای دوستانه دارد. مادران در لالایی و بسیاری از قصهها دعا میکنند که خواب چشم، گوشت بدن و هرچه خوبی که همزاد پسرشان دارد به پسر آنان برسد. «هر موجود زنده همزادی دارد که در زمانی مشخص با شخص زاده میشود و او را از بدو زایش تا پایان زندگی همراهی میکند. این همزاد، از تمام کارهای فرد پشتیبانی میکند و آسیب هر یک از آنها، مرگ دیگری را به همراه دارد.» (انصاری و دیگران، 23:1391) اعتقاد به همزاد در فرهنگ بیشتر کشورها وجود دارد و در اساطیر، زیاد بدان پرداخته شده است: «همزاد، کودکی است که در شکم مادر پرورش مییابد و سرنوشت کودک بدو وابسته است.» نمونهی مشابه این باور در اساطیر سایر اقوام نیز به چشم میخورد. «در بین قوم وایاگای آفریقای شرقی، وقتی کودکی به دنیا میآید، رسم است که در پشت خانه درختی بکارند. از آن پس، از درخت مراقبت میکنند؛ زیرا معتقدند که اگر درخت پژمرده شود، کودک خواهد مرد.» (فریزر، 781:1387) «در میان قبایل تونگای آفریقایی، زمانی که نوزادی به دنیا میآمد، در پیش درگاه آن خانه یک بوته نی میکاشتند.» (رضایی، 152:1383) در پندار بسیاری از اقوام، بند ناف، مو و ناخن، بخشی از روح کودک را در خود جای میدهد. «در میان فنهای کنگوی فرانسه، به هنگام تولد پسر رئیس قبیله، بند ناف او را زیر درخت مقدس انجیر دفن میکنند.» (فریزر، پیشین) در «آلمان، جفت جنین نوزاد را در پای درخت میوهای به خاک میسپارند؛ در اندونزی، آنجا که مشیمه را به خاک سپردهاند، گیاهی میکارند. در این دو رسم، همبستگی سری میان رشد درخت و رشد انسان آشکار میگردد.» (الیاده، 290:1387)
بر پایهی آنچه بدان اشاره شد میتوان گفت بحث همزاد از قدیم در میان ملل مختلف جهان مطرح بوده و در باب آن افسانههای گوناگونی بیان شده است. گفتنی است که پیشینیان معتقد بودند که همراه با تولد هر انسانی موجودی کاملا شبیه به او از جنس جن و پری خلق میشود، همگام با او رشد میکند و ممکن است گاهی با یکدیگر ملاقات هم داشته باشند. افسانههای مربوط به همزاد در کشورهای جهان و کشور ما حاکی از آن است که در زمان تولد نوزاد، جنی نیز با او متولد میشود که از هر لحاظ شبیه به اوست، چه از لحاظ روحی و چه ویژگیهای بدنی. این تشابه بهقدری زیاد است که اگر همزاد انسان دچار شادی و غم شود در انسان هم تاثیر میگذارد و این حالت بهصورت عکس هم ممکن است، یعنی با شادی و غم انسان همزادش هم دچار همین حالت میشود.
4 ـ تمبولک:5
نوعی جن مسلمان و مومن است که طبق باور در بعضی از باغهای نزدیک آبادیها زندگی و از باغ نگهبانی میکند، بعضی از باغداران روستای محمودی بخش مرکزی میناب بر این باورند که از نزدیک این جن را دیدهاند و معتقدند که این جن، کشاورزان و باغداران را به هنگام آبیاری یاری میرساند و معمولا افرادی میتوانند این جن مومن را مشاهده کنند که خود نیز پاک و کمتر آلوده به گناه باشند. این جن، قدی کوتاه دارد، مانند انسان لباس میپوشد و رنگ لباسهای او سیاه و خاکستری است. این جن، هم در روز و هم در شب ظاهر میشود. برخی از سالمندان منطقه که از افراد معتمد محلی هستند میگویند که این جن را چندین بار مشاهده کردهاند.
موجودات شررسان
در باور مردم هرمزگان موجودات وهمی شررسان خبیث هم وجود دارند که عبارتاند از: دیو، درونج، گوش گلیمی، غول، جهلهپهلو، جهلهبهگند، مهدیسما، امالداس، غراب جنون، بپدریا، دختر دریا، آل، سیحر، دیب و غلومزنجیری. این موجودات که تعدادشان نسبت به موجودات اهورایی نیز بیشتر است، بسیار بیرحم و خشن هستند و در اساطیر و داستانهای هرمزگان همیشه نقششان منفی است.
1ـ دیوها:
دیوها در میان اساطیر ایرانی، ازجمله موجوداتی هستند که حضور چشمگیری دارند و اغلب در میان درختها ساکناند. «دئوهها یا دیوها در برابر امشاسپندان قرار میگیرند.» (آموزگار، 13:1387) در اساطیر تبت، «دیوی به نام خیابپا، شن ـ رب را مورد آزار قرار میدهد، و یکی از دختران او را میرباید. او طی زمان صاحب دو پسر میشود و در نهایت شن ـ رب دختر خود و فرزندان او را پس میگیرد.» (کاوندیش، 96:1390) در اسطورههای بابل، «گیلگمش تصمیم میگیرد برای قطعکردن درخت سدر به جنگل برود. انکیدو او را از خطر احتمالی آگاه میسازد و میگوید: در قلب این جنگل غولی به نام «هومبابا» زندگی میکند که نفسش مثل باد و طوفان است و از دهانش آتش بیرون میزند.» (گریمال، 24:1378) در اساطیر اسکاندیناوی، «یمیر غول، کاملا کشته نشد، بخشی از پیکرش هنوز زنده است و زیر درخت بزرگ یگدازیل خفته است. هنگامیکه پیکر او تکان میخورد، زمین میلرزد.» (بیرلین، 61:1389)
در باور مردم هرمزگان دیوها، نوع دیگری از اجنه هستند و موجودات نامرئی محسوب میشوند. مردم هرمزگان بر این باورند که دیو، هیکلی تنومند با قلبی بیرحم و رفتاری خطرناک دارد. در باور و نگاه مردم، دیوها مظهر بدی، شر و مروج قدرتهای اهریمنی هستند. دیوها کلهای شاخدار و بسیار ترسناک دارند و در محل زندگی آنها چاههای عمیق، محلهای تاریک و کوههای دورافتاده و... است. دیوها بهصورت فردی زندگی میکنند و گاهی فقط با جفت خود به سر میبرند، طبق باور عوام، کوچکترین برخورد دیو با آدم بهطور حتم به مرگ و دیوانگی ابدی انسان میانجامد. دیوها فقط شبها به خانهها سر میزنند و بچه میدزدند؛ بنابراین «دیوها بهعنوان چهرهای منفی از ساکنان درخت به شمار میروند. گاه این دیوها در قالب دیو مؤنث درمیآیند و مردان را فریب میدهند.» (انصاری و همکاران، 21:1391) در هرمزگان، بیشتر دیوها به رنگ سیاه هستند. در «تیریشت» آمده است که تیر به پیکر اسب سپید خورد و آن دیوی که به شکل اسب سیاه بود، جنگ کرد.
نقاشیهای ژاپنی که بر اساس عقاید آیین بودایی ترسیم شدهاند، جهنم را نشان میدهند که دیوهایی با بدن سرخ، کبود، سبز و زردرنگ، مردگان بدکاره را شکنجه میدهند. «هر کدام از رنگهای بدن دیوان برای آمیزاد عجیب و غریب است. به نظر ژاپنیها معمولیترین رنگ بدن دیوان، سرخ یا کبود است و آنها را با نامهای آکائونی؛6 دیو قرمز و آئوئونی؛7 دیو کبود میشناسند.» (تاواراتاتی، 115:1383) در افسانههای ایرانی، دیوها، سیاه، سفید، قرمز یا زرد هستند. همچنان در افسانه «دیو باد هند» به برادران دیو سفید، سیاه و قرمز یا زرد اشاره رفته است که رنگ داراییشان نظیر اسبان، گوسفندان و قصرشان هم با نامشان مطابقت دارد، اما میان متون ادبی، از همه مشهورتر، «دیو سپید مازندران» در شاهنامه است. فردوسی «دیو سپید» را به «کوهی سیاه» تشبیه میکند؛ یعنی بدنش سیاه است، اما موی سرش مانند رنگ شیر سفید است. (همان:113)
در باور مردم هرمزگان دیوان شکل و شمایل عجیب و ترسناکی دارند، گنج دارند، تغییر شکل میدهند، خرابی هوا به وجود میآورند، کار دیوها وارونه است، کودن و سادهلوح هستند، گروهی کار میکنند و هراسناک و نعرهکشان با زور بسیار به آدمیان حملهور میشوند و در غارهای مهآلودشان از اشیای جادویی و باارزش نگهداری میکنند.
باید این نکته را در نظر داشت که دیو، ضد قهرمان همیشگی در اسطورهها و افسانههای دنیاست. این موجود، از بزرگترین مشکلاتی است که سد راه قهرمان میشود. قهرمان با مغلوبکردن او، که نشانگر تواناییاش است، به موفقیت و آرزوی خویش میرسد.
2 ـ درنج:8
نوع دیگری از جنها، دُروجها یا درنجها هستند که در باورهای مردم هرمزگان، شبیه پیرزنی کوتوله، مکار، بسیار خسیس و بدجنس است. موهای سرش بسیار بلند و اندامش آدمی را به وحشت میاندازد، با انسانها کینه و دشمنی دیرینه دارد. در بیابانهای بزرگ و نقاط دورافتاده زندگی میکند. غذایش گوشت حیوانات، کودکان و انسانهای نیکوکار است. درنجها بسیار وحشتناکاند و خود را شبیه هر چیزی درمیآورند و بسیار مردمآزار و ستمگر هستند. این موجودات، حیوانات آدمنمایی هستند که در کوه زندگی میکنند، ریشهای بلند و ژولیده دارند و ابروهای کلفت و بینی پهن و بزرگ دارند. درنجها، دختربچههای کوچک را میدزدند و از آنها مواظبت میکنند تا بزرگ شوند و بهعنوان جفت از آنها استفاده کنند. درنجها دهشتبارترین دیوانیاند که انسان را گرفتار قهر خود میسازند.
3 ـ گوشگلیمی:9
گوشگلیمی یکی دیگر از موجودات وهمی است که از نظر مردم عامی هرمزگان جثهاش اندازه بز و دو گوش اندازهی گلیم دارد. این موجود، وقتی میخوابد، یک گوشش بهعنوان زیرانداز و گوش دیگرش را بهعنوان روانداز به کار میبرد. در «برهان قاطع» آمده: «گلیمگوشان مردمی بودهاند مانند آدم، لیکن گوشهای آنها به مرتبهای بزرگ بوده که یکی را بستر و دیگری را لحاف میکردهاند و آنها را گوشبستر هم میگویند. در «برهان قاطع» چاپ هندوستان، ذیل واژهی المخلوقات آمده: «گروهی بود ایشان را منسک خوانند و ایشان در جهت مشرق نزدیک یاجوج و ماجوج بر شکل آدمی بودند و مر ایشان را گوشهایی بود مانند گوش فیل. هر گوش، مانند چادر باشد؛ چون خواب کنند یکی از آن دو گوش بگسترانند و گوش دیگر چادر کنند.» (برهان قاطع، 584)
4 ـ غول:
از انواع دیگر موجودات وهمی و شیطانی غولها هستند. مردم هرمزگان بر این باورند که غول شبیه انسانی است که بدنی پر از موهای بلند دارد و باهوش است. در برخورد با انسان بسیار خطرناک میشود. غولها به همراه جفت خود در کوههای بلند زندگی میکنند و از گوشت حیوانات و ریشهی درختان تغذیه میکنند.
5 ـ جهلهپهلو:10
جهلهپهلو، موجودی وهمی و شررسان است که دشمن کودکان است و در بیابانهای دوردست مسکن دارد. این موجود ترسناک، دهان و بینی بسیار بزرگی دارد و در باور مردم هرمزگان مظهر رعب و وحشت است. شایان ذکر است که جهله نوعی کوزهی سفالی است که بهمنظور نگهداری آب در دوران گذشته مورد استفاده قرار میگرفته است.
6 ـ جهلهبهگند:11
جهلهبهگند، موجودی بلندقامت است که پاهایش در زمین و سرش در آسمان است و دو زائدهی بزرگ و جهله12 مانند در پشت دارد که از قسمت کمر تا کف پایش آویزان است، لباسش ماشو13 است و بیشتر در گذرگاهها و محل عبور و مرور مردم قرار میگیرد، هر که از او نترسد میتواند از زیر پایش عبور کرده، به راهش ادامه دهد و هر که از او بهراسد با دیدنش غش کرده و از حال میرود، یا اینکه جهلهبهگند، زائدههای خود را به روی آن شخص میاندازد و او را میکشد.
۷ ـ مهدیسما یا مهدوسمال:14
از موجودات خیالی و افسانهای دیگر، مهدیسما یا مهدوسمال یا محمدسمال است. شکل ظاهری این موجود خیالی و اساطیری همچون آدمیان است، قدی بلند دارد و در دریاها، گاه در خشکی و مکانهای خلوت زندگی میکند. این دیو بهتنهایی زندگی میکند و این قدرت را دارد که خود را نامرئی کند. این موجود فقط افراد شرور، گناهکار و بیپروا را مورد آزار قرار میدهد و با مردمان دیگر کاری ندارد. کار این موجود خیالی، آزمایش دل و جرئت جوانان و مردمان است و در برخورد با او نباید ترس را به خود راه داد. (سعیدی، ۱۳۸۶: ۴۵۲)
به این موجود، محمدسمال نیز میگویند. این موجود بسیار قدبلند، لباسی سفید بر تن دارد و سر راه هر کسی ظاهر شود، شه یا شهلنگ15میزند، میایستد و حرف هم نمیزند. اگر کسی با دیدن او گرفتار خوف و هراس شود، یقینا به هلاکت میرسد. اگر بخواهد مسیرش را تغییر دهد و دور بزند، محمدسمال او را دنبال میکند. اگر او را گرفتار سازد، مورد آزار و اذیت قرار میدهد و چاره آن است که از وسط دو پایش عبور کند. اگر آن شخص باجرئت باشد و در هنگام انجام این عمل از خود ترس نشان ندهد، نجات پیدا میکند.
۸ ـ امّالدّاس:16
از موجودات افسانهای دیگر سواحل جنوب، امالدّاس یا ملمداس یا مملداس یا ملوداس یا مریمداس است که جانوری خیالی است که از دریا بیرون میآید و انسانها را از بین میبرد. طبق باور عوام، امالدّاس در روز چهارشنبه به سراغ مردی میرود که تنها خوابیده و او را بهسمت دریا میکشاند. ملمداس همیشه خود را بهصورت زنی آراسته به زیور، معطر و خوشبو و خوش لباس درمیآورد و فقط مردها و جوانان مورد نظر او هستند. این موجود با ظاهر زیبایش مردها را میفریبد و آنانی که هوسران هستند، در دام این موجود کشنده و خوشقیافه گرفتار میآیند. پاهای داسمانند این موجود وهمی، گرفتاران را دو نیم میکند. این موجود با زنها کاری ندارد .مملداس در کوهها، بیابانها، مکانهای خلوت و بیشتر در نیمههای شب نمایان میشود. او با برق چشمان خیرهکنندهاش و خندهای که بر لب دارد، هر مردی را بهسوی خود جذب میکند. اگر مردی از امالدّاس شناخت کافی داشته باشد، میداند باید مشتی خاک در چشمان امالدّاس بپاشد و بهسرعت از آن محل دور شود. در اساطیر یونان، شخصیتی به نام «لیلیت»17 وجود دارد که شبیه «امالدّاس» است. یونانیها لیلیت را زنی نیمهانسان و نیمهحیوان تصویر میکنند که مردهای خفته را در عالم خواب میفریبد و از بین میبرد.
۹ـ غراب جنی18 یا غراب شیطان:19
اهالی هرمزگان به کشتیهایی که با نیروی بخار حرکت میکنند، غراب میگویند. در افسانههای هرمزگان آمده است: غراب شیطان، کشتیای است که هنگام طوفان و باد در دریا پدیدار میشود و ناگهان غیب میشود. غراب شیطان بادبان ندارد و بیشتر شبها در دریا نمایان میشود. چراغهای رنگارنگ دارد و از داخل آن صداهای وهمانگیز و ترستاک به گوش میرسد. «دریانوردان وقتی با غراب شیطان روبهرو میشوند، فریادزنان شروع به دعاخواندن و اذانگفتن میکنند و اینقدر این کار را تکرار میکنند تا غراب شیطان ناپدید شود و از این بلا و مصیبت نجات یابند.» (دریایی، ۱۳۸۴:۹۴)
دریانوردان هرمزگانی میگویند که کشتی جنها را دیدهاند. آنها کشتی بسیار بزرگی را تصویر میکنند که از عرشه تا عقب آن چراغانی شده است و سرعت غیر طبیعی دارد. این کشتی بر روی دریاهای بزرگ دیده میشود. صیادان هرمزگانی عقیده دارند: این کشتی با چنان سرعتی بهسمت قایقرانان میآید که گویی میخواهد قایق آنها را غرق کند، ولی این کشتی هرگز به قایق آنها نمیرسد و فقط به نیت ترس قایقرانان این کار را میکند تا آنها خود را به دریا بیفکنند. اگر کسی بخواهد بهسمت آن برود، هر قدر هم که سرعت داشته باشد، هرگز به آن نمیرسد و این کشتی در یک لحظه غیب میشود. در کتاب «شناخت اساطیر ایران» آمده است: «غراب جنّی، کشتی اجنه است که در تاریکی شب با چراغ روشن بر خشکی حرکت میکند.» (هینلز، ۱۳۷۷:۱۷۵)
۱۰ـ پیردیریا یا بپردیریا:20
یکی از موجودات وهمی که از زمانهای قدیم در دل ساحلنشینان و دریانوردان رعب و وحشت ایجاد کرده، شخصیتی به نام پپردیریا، بپردیریا، بپر دیریا یا بپدریاست. «هرمزگانیها اعتقاد دارند که بپدریا، حاکم و فرمانروای دریاست.» از لحاظ فیزیکی و ظاهری، این شخصیت، شکل انسانی سیاهپوست است که صورتی سیاه و زشت مانند میمون دارد؛ بدن این موجود سخت و برنده با پوشش سنگ است. بپردریا در اطراف ساحل و دریاها وجود دارد. افراد باتجربه میگویند: «بپدریا بیشتر در اطراف جزایر استان هرمزگان وجود دارد و در دریاها سرگردان است. بپدریا، زمانی که با شخصی روبهرو شود، سعی میکند که او را اذیت نماید، به همین دلیل مردم هرمزگان بچههای خود را از تنهارفتن به دریا بهخصوص در شب منع میکنند. همچنین ناخدایان و ملوانان در طول مسافرت دریایی از قرارگرفتن در سطح لنج خودداری میکنند، چراکه امکان حمله بپدریا میرود.» (بهمنی چاهستانی، ۱۳۹۲:۱۱۱) کسی دربارهی جنبودن یا جانوربودن این موجود نظری نداده است و مردم هرمزگان صرفا او را با نام بپدریا میشناسند، که موجودی شبیه انسان با بدنی چرب و براق و کاملا ساده با چشمانی از حدقه بیرون زده است، مانند انسان روی دو پا راه میرود، چهار انگشت داشته و شست ندارد و به همین دلیل نمیتواند انسانها را بگیرد. بسیاری از آدمها بهواسطهی نبودن همین انگشت شست میتوانند از دست او فرار کنند. از خصوصیات دیگر این موجود، قد بسیار بلند با هیکلی عظیم است، کف پاهایش بسیار پهن و دراز همانند کفشهای غواصی است. میگویند در گذشته که مردم به دور کمر خود نخ ماهیگیری میبستند، بپدریا وقتی که میخواسته آنها را بگیرد، چهار انگشت خود را داخل این نخها میانداخت، آنها را با خود به اعماق آب میبرد و دیگر اثری از آنها دیده نمیشد. این موجود میتواند از درون دریا بهطرف ساحل دریا حرکت کند. این موجود بسیار قدرتمند و قوی، هر زمانی که از اعماق دریا بیرون بیاید، جاشوان و دریانوردان را طعمهی خود میکند.
غلامحسین ساعدی در کتاب «اهل هوا» در مورد بپدریا چنین مینویسد: «بپدریا، موجود افسانهای دریاهاست. هیکلی شبیه به آدم دارد با بدنی که از کالنگ21 پوشیده شده است. دستهای بسیاربلندش، انگشت شست ندارد و بیشتر در اطراف سواحل هند یا سواحل آفریقا ظاهر میشود. ملوانان ایرانی مجسمه او را در بمبئی و سایر شهرهای هند زیاد دیدهاند که روی زانو نشسته است. بپدریا یا بابای دریا، در دریاهای بزرگ و عمیق زندگی میکند. در هوای طوفانی از آب بیرون میآید، اگر کسی تنها کنار ساحل نشسته باشد، او را میگیرد و به ته دریا میکشد و به کشتیها حمله میکند و سعی مینماید که یک یا دو نفر از ملوانان را بگیرد و با خود به ته دریا ببرد.» (ساعدی، بیتا: ۶۷) «بپدریا، تنها از صدای آهن وحشت دارد و اغلب اوقات حتی از شنیدن نام یک وسیله فلزی فرار میکند. هر وقت بابای دریا پیدا میشود، ملوانان فریاد برمیآورند: تیشه بیاور، اره بیاور، تبر بیاور و در آن هنگام دو تکه آهن را محکم به هم میکوبند. در لنجهای ایرانی مرسوم است با دیدن سایههای بابای دریا، کارد کهنهای را تندتند روی لنگر لنج بکشند و به عربی فریاد زنند: حدید، حدید.» (همان: ۱۱۲) در اساطیر یونان، ایزدی به نام اکئانوس22 وجود دارد که حاکم و فرمانروای دریاهاست، همانگونه که در اعتقاد مردم هرمزگان و دیگر ساحلنشینان خلیج فارس، بپدریا حکمران دریاست، با این تفاوت که اکئانوس، خدای دریاها بهعنوان شخصیت مثبت در اساطیر یونان بوده، ولی بپدریا شخصیتی منفی و منفور است. بدن بپدریا از عناصر مختلف طبیعت یعنی انسان، حیوان دریایی و اجسام سخت است. میگویند: «قسمتهای بیرونی بدن این شخصیت از مادهای سخت و خشن بوده که میتواند معرف خشونت درونی در وجود این شخصیت باشد.» (همان)
11ـ دختر دریا:
در هرمزگان بهنوعی جن به نام دختر دریا اعتقاد دارند. میگویند دختر دریا، در دریا زندگی میکند و همیشه آنجا در حال تکاندادن گهواره است. چنانچه مردی در دریا مشغول شناکردن باشد و قسمتی از بدن او به گهوارهی دختر دریا برخورد کند، دختر دریا آن مرد را دیوانه، بیمار یا کرولال خواهد کرد. بعضیها بر این باورند که «دختر دریا از سر تا کمر شبیه دختر است، اما پاهایش به هم چسبیده و مانند دم ماهی است. هر شخصی که با دختر دریا تماس پیدا کند، بیمار میشود و باید نزد ملای محلی برود تا با خواندن دعا او را مداوا کند.» (حسنی، ۱۳۸۲: ۴۹۴)
۱۲ـ آل:
از دیگر موجودات خیالی در استان هرمزگان، آل است که دشمن زنان زائو است. به همین دلیل، بعد از وضع حمل زائو، اطرافیان او مراقب هستند که آل، به زائو آزار و اذیت نرساند و برای این منظور محل استراحت زائو را با نخهایی از موی گوسفند محصور میکنند و وسیلهای فلزی مانند داس، چاقو، دیلم و... را زیر بالش او قرار میدهند. زائو را تنها نمیگذارند، چون معتقدند که آل از فرصت استفاده کرده و نوزاد و مادرش را به کام مرگ میرساند. در کتاب «شناخت اساطیر ایران» آمده است: «آل، باشندهای است که تنها زنان زائو را در ده روز اول زایمان میآزارد و دل و جگر آنان را بیرون میکشد و اگر آنها را به آب بزند، زائو میمیرد. آل صورتی سرخرنگ، مویی حنایی و دارای بینی خاک رسی است. هنوز هم در مناطق دورافتادهی روستایی، سیخی از پیاز و گاه شمشیری برهنه یا تفنگی در اتاق زائو قرار میدهند تا آل را از ورود به اتاق زائو بازدارند.» (هینلز، ۱۳۷۷: ۱۷۴ـ۱۷۳) اعتقاد به آل در اکثر کشورهای آسیای میانه وجود دارد: آل، گونهای از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخشهایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست. آلها در مناطق گوناگون نامهای مختلفی دارند، مثلا در ارمنستان به آلک، در میان کردها به آل، در افغانستان و تاجیکستان به هال یا خال، در کشورهای ترکزبان آسیای میانه به آلباستی یا آلماستی و در میان مردم کشمیر و بدخشان به هالماستی معروفاند. (انصاری و همکاران، ۱۳۹۱)
«در روایات ارمنی، آلها، قلب و شش زنِ در حال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمانکرده را میدزدند و سبب مرگ او میشوند.» (همان) آنها همچنین با آسیبرساندن به جنین در زهدان مادر، سبب سقط جنین میشوند. آلها، نوزادان زیر 40 روز را دزدیده و آنها را با بچهی خود یا بچهی جن تعویض میکنند. آلها نیز مانند انسانها دو جنس مؤنث و مذکر دارند.
۱۳ـ سیحر:23
سیحر زنی است ۵۰ساله، با بینیِ پهن وکلفت، صورت زشت و موهای زبر، که لباس عربی پوشیده، یک روبند بزرگ بر صورت دارد و یک تَک24، سبد و یک چاقوی بزرگ هم به دست گرفته است. همیشه در حال گردش است و از هر جوانی که خوشش بیاید، چه دختر و چه پسر، با نگاههای خود دل آن جوان را درمیآورد، درون سبدش میگذارد و بعد میخورد. این موجود نیروی فوقالعادهای دارد. ازاینرو نمادی از شخص زرنگ و پرکار نیز هست.
۱۴ـ دیب یا دیو:25
دیب یا دیپ یا دیو «یک نوع جن است که از آسمان آمده است و دریا را متلاطم و گِلآلود میکند و اگر به کشتی یا لنج برخورد کند، آن را غرق خواهد کرد و در صورتی که به انسان برخورد کند، شخص بیمار میشود.» (فلسفی میاب و همکاران، ۱۳۷۹: ۳۳۲)
۱۵ـ غلومزنجیری:26
غلومزنجیری نیز یکی دیگر از جنها در باورهای مردم هرمزگان است که مکانش در اطراف قبرستانها بهخصوص در کنار قبرستان شاهچراغ واقع در روستای محمودی میناب است. این جن شبیه انسانی با قدی بلند، هیکلی تنومند، کشیده و به رنگ سیاه، پرمو و بدون لباس است. این جن، زنجیری در دو طرف دارد که از هر طرف طول آن به 50 متر میرسد. هرگاه غلومزنجیری انسانی را ببیند، زنجیرش را میچرخاند و بهطرف هر کس که کنار اوست پرت میکند. اگر زنجیر به بدن فرد برخورد نکند، آن شخص بیهوش میشود و ممکن است نجات پیدا کند. در غیر این صورت، اگر زنجیر به او اصابت کند، در دم جان میسپارد. (سعیدی، 1393: ۹۵)
جمعبندی
نتایج این تحقیق نشان میدهد که اعتقاد به موجودات و پدیدههای ماورای طبیعی، گوشهای از فرهنگ مردم هرمزگان را به خود اختصاص میدهد. این فرهنگ، تحت تاثیر موجودات سحرآمیز اساطیری، وهمی و نامرئی آن قرار میگیرد. موجودات اساطیری در تصورات مردم، هم خاص و هم عام، با شدت و ضعفهایی وجود دارد. چنانچه مردم در هرمزگان به دو دسته از موجودات وهمی: اهورایی و خوشیمن، اهریمنی و بدیمن، اعتقاد دارند. موجودات وهمی خوشیمن در هرمزگان چهار نوعاند: پری، همزاد، تمبولک و پری دریایی. پری دریایی بهعنوان موجودی ماورای طبیعی در فولکلور و فرهنگ عامه آسیبی جدی به انسان نمیرساند. پری در رهگذر سیر عقلانی و خرد اساطیری، جلوهای زمینی یافته و به دختری زیبارو و پریچهره تبدیل شده، با این حال همچنان موجودی شگفتانگیز است. همچنین همزاد در باورهای قدیمی عوام در ایران وجود داشته، در فرهنگ مردم هرمزگان جنزادهای است که همزمان با فرد، متولد، گاه موجب آزار همزاد انسان شده، گاه او را به سعادت و ثروت میرساند و در بسیاری از قصههای مردمی، قهرمان قصه با همزادهای خویش رابطهای دوستانه دارد. تمبولک نیز نوعی جنِ مسلمان و مؤمن است که طبق باور مردم، در بعضی از باغهای نزدیک آبادیها زندگی کرده، نگهبان آن است و کشاورزان را به هنگام آبیاری کشتزارها یاری میدهد. در باور مردم هرمزگان، موجودات وهمی اهریمنی و خبیث هم وجود دارد که عبارتاند از: دیو، درنج، گوشگلیمی، غول، جهلهپهلو، جهلهبهگند، مهدیسما، امالتداس، غراب جنون، بپدریا، دختر دریا، آل، سیحر، دیب و غلومزنجیری. این موجودات، که تعدادشان نسبت به موجودات مهربان نیز بیشتر است، بسیار بیرحم و سنگدل هستند و در اساطیر و داستانهای هرمزگان همیشه نقش منفی دارند. از منظر شکل ظاهر، بسیار زشت، خشن و دشمن دیرین آدمیاند. دیو، هیکلی تنومند با قلبی بیرحم و رفتاری خطرناک دارد. در باور و نگاه مردم، دیو مظهر بدی، شر و مروج قدرتهای اهریمنی و خطر آن بهمراتب بیشتر از جن و پری است. دیوها در ادبیات، چهرهی منفوری دارند. |
پینویسها:
1ـ agost knot
2ـ tambolak
3 ـ درخت انجیر
4 ـ ملوانان
5ـ tambolak
6ـ âkâoni
7ـ âooni
8 ـ doronj
9 ـ guš gelimi
10ـ jahlapahlu
11ـ jahlabagond
12 ـ کوزه
13 ـ لباسی از موی بز
14 ـmahdismâ/ mahdosmâl
15 ـ پاها را دور هم نگه میدارد.
16 ـ ommoddâs
17 ـ lilith
18 ـ gorâb jenni
19 ـ gorâb šeytân
20 ـ paper diryâ/ baper diryâ
21 ـ صدفهای درشت
22 ـ oceanus
23 ـ siher
24 ـ حصیر نخلی
25 ـ dib/ dive
26 ـ golumzanjiri
منابع
ـ آموزگار، ژاله (۱۳۸۷). تاریخ اساطیری ایران. چ 12. تهران: سمت.
ـ اسماعیلپور، ابوالقاسم (۱۳۸۹). دانشنامه اساطیر. تهران: اسطوره.
ـ اسمیت، ژوئل (۱۳۸۳). فرهنگ اساطیر یونان و روم. تهران: روزبهانی.
ـ افشاری، مهران (۱۳۸۷). تازه به تازه، نو به نو. تهران: چشمه.
ـ الیاده، میرچا (۱۳۸۷). اسطوره، رویا و راز. ترجمهی رویا منجم. تهران: علم.
ـ انصاری، زهرا؛ جمالی، عاطفه؛ زارعی، بدریه (۱۳۹۱). «نمودهای باور اساطیری ذی روح بودن درخت در قصههای عامیانه هرمزگان» پژوهشنامه فرهنگی هرمزگان، ش ۴. صص ۸ـ۴۲.
ـ بهار، مهرداد (۱۳۷۳). پژوهشی در اساطیر ایران. تهران: نشر آگه.
ـ بهمنی چاهستانی، مریم (۱۳۹۲). «جایگاه قصههای عامیانه در ادبیات شفاهی هرمزگان»، پژوهشنامه فرهنگی هرمزگان، ش ۵. صص ۱۰۶ ـ ۱۱۸.
ـ بیرلین، ج. ف (۱۳۸۹). اسطورههای موازی. ترجمهی عباس مخبر. تهران: مرکز.
ـ پورداود، ابراهیم (۱۳۷۷). پشتها. ج ۱ و ۲. تهران: اساطیر.
ـ تاواراتانی، ناکو (۱۳۸۳). دیو از افسانه تا واقعیت. تهران: بهجت.
ـ حسنی، حمیدرضا (۱۳۸۲). مردمنگاری بندر لنگه و بستک. بندر عباس: میراث فرهنگی.
ـ خلف تبریزی، محمدحسین (۱۳۳۱). برهان قاطع، هندوستان.
ـ دریایی، احمدنور (۱۳۸۴). مراسم آیینی و فولکلور مردم بندرکنگ. تهران: احسان.
ـ دژگانی، فاطمه (۱۳۹۳). باورهای سینه به سینه هرمزگان. قم: دارالتفسیر.
ـ رضایی، مهدی (۱۳۸۳). آفرینش، مرگ در اساطیر. تهران: اساطیر.
ـ ساعدی، غلامحسین (بیتا). اهل هوا. تهران: بینا.
ـ سعیدی، سهراب (۱۳۸۶). فرهنگ مردم میناب. تهران: ائلشن.
ـ ـــــــــــــــــ (۱۳۹۳). باورها و عقاید مردم هرمزگان. قم: دارالتفسیر.
ـ شوالیه، ژان؛ گربران، آلن (۱۳۸۷). فرهنگ نمادها. ترجمهی سودابه فضایلی. تهران: جیحون.
ـ صرفی، محمدرضا (۱۳۹۱). باورهای عامیانه کرمان. کرمان: دانشگاه شهیدباهنر.
ـ فریزر، جیمزجرج (۱۳۸۷). شاخه زرین. ترجمهی کاظم فیروزمند. تهران: آگه.
ـ فلسفی میاب، علی؛ ابوالفتحی، مریم؛ بتاوند، سهراب (۱۳۷۹). مردمنگاری قشم. بندر عباس: سازمان میراث فرهنگی.
ـ کاوندیش، ریچارد (۱۳۹۰). دایرهالمعارف مصور اساطیر و ادیان مشهور جهان .ترجمهی رقیه بهزادی، تهران: علمی.
ـ گریمال، پیر (۱۳۷۸). فرهنگ اساطیر یونان و روم. تهران: امیرکبیر.
ـ وثوقی، منصور؛ نیکخلق، علیاکبر (۱۳۷۴). مبانی جامعهشناسی. چ 9، تهران: خردمند.
ـ هینلز، جان راسل (۱۳۷۷). شناخت اساطیر ایران. ترجمهی ژاله آموزگار و احمد تفضلی، چ 5، تهران: چشمه و نی.