رویداد مهم و سرنوشتساز فتح هرموز در سال 1031ق./1622م. حادثهای فراموشنشدنی برای ایران است. نیروهای ایرانی در یک نظام واحد و به فرماندهی امامقلیخان توانستند قوای دریایی و زمینی پرتغالیها را شکست دهند و بخش مهمی از خاک ایران را بازپس گیرند. این رویداد را میتوان یک پیروزی ملی برای ایران تلقی کرد. شعرا و نویسندگان عصر نیز آن را یک حماسهی ملی خواندهاند. این پیروزی بزرگ در واقع آغاز تجدید حاکمیت ایران بر بنادر خلیج فارس و دریای عمان به شمار میآید. با این همه، طراحی شاهعباس اول برای تجدید حاکمیت ایران بر بنادر خلیج فارس با فتح جزیرهی هرموز و اخراج پرتغالیها سرانجام یافت و این حادثه نهتنها تحولی بزرگ در تاریخ ایران محسوب شد، بلکه نتایج آن موجب دگرگونیهای اساسی در ساختار تجارت منطقه گردید.
با فتح جزیرهی هرموز، اخراج پرتغالیها و برداشتهشدن تمامی موانع تجدید حاکمیت ایران در خلیج فارس، بندر کوچک و نهچندان آباد «گمرون» تولدی تازه یافت و این روستای کوچک طی دورهای کوتاه از یک آبادی 200 نفری به کانون تجارت خلیج فارس تبدیل شد. در واقع در سال 1031ق./1622م. شهری جدید متولد و به پاس خدمات شاهعباس اول، «عباسیه» یا بندر عباس نامیده شد. عنوان بندرِ عباسی نخستینبار در نامهای که امامقلیخان به تاریخ 1033ق./1624م. به یکی از کارگزاران انگلیسی نوشته، آمده است. پس از آن نیز در مکاتبات شاهعباس اول به امامقلیخان به سال 1036ق./1627م. از این نام استفاده شده است.
بندر عباس یا گمرونِ قدیم منطبق بر سه آبادی قدیمی سورو، نخل ناخدا و بندِر (با کسر دال) است که تعیین مکان دقیق آن در میان این سه آبادی چندان ساده نیست. در متون جغرافیایی قرون نخستین اسلامی از بندری بهنام «سورو» یا «شهرو» در مسیر تجاری هرموز به کرمان و شیراز یاد شده است. بندر نخل ناخدا که هماکنون در غرب بندر عباس واقع شده، از دیگر نواحی قدیمی مجاور بندر عباس است. اما بندر یا به تلفظ پرتغالی آن «بندل» (bandel) احتمالا محلی است که بعدها به «گمرون» و «گمبرون» شهرت یافته است. آفاناسی نیکیتین، سیاح روسی، که بین سالهای 870 تا 877 ق./1466 تا 1472م. از این منطقه عبور کرده، از آن با عنوان «بندر» یاد کرده است. البوکرک در سال 913ق./1513م. در این بندر قلعهای حفاظتی با هدف حملونقل آب آشامیدنی و کالا ساخته است. دو سال بعد گیل سیموئز، منشی سفیر پرتغال در دربار شاهاسماعیل، روستای «بندل» را یک آبادی 100 نفری با داشتن یک مسجد توصیف کرده است. در سال 930 ق./1523م. آنتونیو تنریرو دربارهی این بندر مینویسد: «خانههای آن با نی و بوریا ساخته شده و ساکنان آن افرادی تهیدست هستند و سرزمینشان سرشار از خرمای مرغوب است.» میکله ممبره در سال 947 ق./1540م. جمعیت این بندر را 70 تا 80 خانوار ذکر کرده است. این بندر طی 100 سال حضور پرتغالیها در خلیج فارس توسعه چندانی نیافت و همچنان بهعنوان یک پایگاه نظامی مورد استفاده قرار گرفت. یک مسافر پرتغالی که در سال 1015ق./1606م. از آن بازدید کرده، مینویسد: روستایی کوچک بهنام «گمرون» در کنار ساحل واقع شده است. جمعیت آن حدود 200 نفر متشکل از مسیحیان، مسلمانان و هندوان است که در خانههای بناشده از خشت خام در حاشیهی قلعهی پرتغالیها زندگی میکنند.
جان نیوبری که در سال 986ق./1578م. از این بندر دیدار کرده، برای نخستینبار از آن با عنوان بندر «گمرو» (Gomrow) یاد کرده است. پدرو تیکشیرا، مسافر بعدی است که در سال 1006ق./1597م. از بندر گمرون(Gomron) دیدار کرده و آن را آبادی کوچکی یافته است. این بندر نهایتا در سال 1010 ق./1601م. توسط نیروهای ایرانی از اشغال پرتغالیها درآمد. ارتا ربلو، مسافر پرتغالی، پنج سال پس از آزادسازی هرموز، در حال عبور به سمت لار، دربارهی گمرون مینویسد: «بومیان در حاشیهی قلعه زندگی میکنند و همهی میوهها و خوراکیها در آن یافت میشود.» سیلوا فیگوئروا، سفیر اسپانیا در دربار شاهعباس، آخرین مسافری است که قبل از فتح هرموز مسیر بندر گمرون به لار و اصفهان را طی کرده است. او در سال 1026 ق./1617م. دربارهی این بندر مینویسد: «تقریبا در 300 پایی دژ کهنه و مقر چادرها نزدیک به 200 خانه وجود دارد که بومیان در آن زندگی میکنند.»
تغییرات عمدهی جمعیتی و اقتصادی بندر عباس بلافاصله پس از سقوط هرموز و انتقال کلیهی امکانات تجاری و جمعیتی آن به بندر جدید آغاز شد. پیترو دلاواله، سیاح ایتالیایی، چند ماه پس از فتح هرموز، دربارهی بندر جدید عباسی مینویسد: «روز چهارشنبه بیستویکم سپتامبر به گامبرون رسیدیم. سرزمینی بزرگ و وسیع و پرجمعیت در ساحل دریا که با تغییر صاحب، تغییر نام داده است. مردمانی از ملیتهای گوناگون از همه طرف در آن گرد آمدهاند. علاوه بر مسلمانان و انبوهی از یهودیان محلی، تعداد زیادی از بتپرستان هندی و سایر فرقهها نیز در آنجا زندگی میکنند.»
هفت سال پس از فتح هرموز، سرتوماس هربرت این بندر (بندر عباس) را یک شهر چندملیتی دانسته که تجار نواحی مختلف جهان از انگلستان، هلند، پرتغال، ارمنستان، گرجستان، روسیه، عثمانی، سرزمینهای عربی و هندی در آن به بازرگانی مشغولند و دلیل رونق آن را تجارت بینالمللی در این بندر عنوان کرده است. او جمعیت بندر را در حدود هزار خانوار تخمین زده و توصیف جالبی از بازار و ساخت و سازهای شهری آن ارائه کرده است. نحوهی استقرار بناها و ایجاد مناظر زیبا در این شهر بندری از چنان کیفیتی برخوردار بود که 18 سال پس از تجدید حیات مجدد این بندر، مسافری اروپایی دربارهی آن مینویسد: «بندر عباس شهری که در آشنایی اولیهی من با آن فقط 18 خانوار در آن میزیستند، هماکنون بزرگترین شهر و در قیاس تجاری، مشابه بهترین شهر انگلستان شده است، بهگونهای که شهری مشابه آن را در آسیا نمیتوان یافت.»
این شواهد نشان میدهد که توسعه و ترقی بندر عباس با نظارت و برنامهریزی ویژهای انجام و در زمانی اندک، کلیهی تاسیسات و بناهای لازم برای تبدیل آن به یک بندر ترانزیتی اصلی، ساخته شده است. مسافران اروپایی از ساخت اسکله و لنگرگاه جدید بندر عباس به طول یک مایل گزارش میدهند. در ساختمانها از ویژگیهای معماری ایرانی و ازجمله بادگیرهای بلند استفاده میشده است. کاربرد این نوع معماری در نواحی گرمسیر موجب پایینآمدن دما در سطح ساختمان مسکونی میشد و منظرهای زیبا و دلپذیر را نیز ایجاد میکرد. از آنجا که بخش عمدهی جمعیت بندر عباس را مهاجران جویای کار تشکیل میدادند، برای حل مشکل مسکن این دسته از مهاجران خانههایی موقتی از برگ درخت خرما ساخته شد.
هفت سال پس از فتح هرموز و جایگزینی بندر عباس، بازاری بزرگ برای شهر ساخته شد و بهاینترتیب بافت شهری جدیدی به موازات ساحل بهوجود آمد. علاوه بر آن برای حفاظت هرچه بیشتر بندر در سال 1040 ق./1630م. حصار استحفاظی شهر ساخته شد و مسیرهای دسترسی به بندر از طریق دروازههای ورودی مشخص گردید. ازدیاد ناگهانی جمعیت شهری موجب شد مسئولان درصدد تامین مایحتاج روزانه بهویژه آب آشامیدنی برآیند و در وهلهی نخست اقدام به ساخت چند آبانبار کنند و پسازآن وسایل حملونقل آب آشامیدنی از مناطق مجاور عباسی و ازجمله ایسین و نابند فراهم و بهاینترتیب مشکل تامین آب حل شد. بخش عمدهای از مایحتاج روزانه و ازجمله میوه، سبزیجات و گوشت از جزیرهی قشم تامین میشد. حکومت صفویه برای ادارهی هرچه بهتر این بندر، ساختار اداری ویژهای برای آن در نظر گرفت که بر اساس آن حاکم یا سلطان بالاترین منصب سیاسی شهر محسوب و از سوی پادشاه انتخاب میشد. امور مالی بندر نیز برعهدهی فردی قرار گرفت که از وی با عنوان «شهبندر» یاد شده است. سلطان و شهبندر میتوانستند فردی را به مقام نایب انتخاب کنند تا در ادارهی امور به آنها کمک کند. «سوندوک بیگ زنگنه» نخستین سلطان یا حاکم و «نقدیبیگ» نخستین شهبندر بندرِ عباسی در دورهی صفویه هستند. نظارت بر امنیت شهری نیز برعهدهی فردی بهنام کلانتر گذاشته شد که وظیفهی اصلی او حفظ امنیت بندر بوده است. امور قضایی نیز برعهدهی قاضی بود و بهاینترتیب ساختار اداری شهری بندر عباس شکل گرفت و شرایط بهرهبرداری هرچه بهتر از توانمندیهای آن بهوجود آمد.
با اقدامات مجدانهی دولتمردان صفوی، روستای کوچک گمرون در مدتی کوتاه به شهری بزرگ تبدیل شد و کلیهی امکانات و تاسیسات لازم برای ایجاد شرایط مناسب و تسهیل امر بازرگانی در آن بهوجود آمد و بندر عباس ازآنپس در مقام مهمترین لنگرگاه و بارانداز تجاری ایران، سهم عمدهای را در مبادلات اقتصادی ایران برعهده گرفت. درواقع شکلگیری و بنیان این شهر نتیجهی اجرای سیاستهای شاهعباس اول و دولتمردان آن عصر بهویژه اللهوردیخان و امامقلیخان است. شاهعباس اول با حمایت امامقلیخان در فارس، شایستگی و اقتدار خود را در اجرای صحیح سیاست «تجدید حاکمیت ایران بر خلیج فارس» بهخوبی نشان داد و بندر عباس بهمنزلهی بهترین یادگار اجرای این سیاست در دورهای کوتاه به یک شهر تجاری بینالمللی تبدیل و نماد حضور ایرانیان در تجارت منطقهای و جهانی گردید. ازآنپس بندر عباس بهصورت یکی از کانونهای مهم تجارت دریایی ایران درآمد و نقش عمدهای را در حیات اقتصادی کشور ایفا نمود. |
* دوماهنامهی «نسیم بادگیر»، سال سوم، شمارهی هشتم، تابستان1397، ص 18-22.
پینوشتها:
1. در منظومهی «جروننامه» چهار بار از این بندر با عنوان «عباسیه» یاد شده است.
که اندر بنادر به حصن حصار / چو عباسیه نیست در هر دیار (ص 63)
به عباسیه در صباح و پسین/ در آن قلب در بند و آن سرزمین (ص 87)
از عباسیه سوی شهر جرون/ که دیگر نمانده زمان سکون (ص 134)
همچنین در منظومهی «جروننامه» عبارت «آمادهشدن کفار در بندر عباسه» نیز ذکر شده است. (ص 86)
2. Steengaard Nils. The Asian Trade Revolution, London.1954 p.398.
3. برای آگاهی بیشتر از این مکاتبات بنگرید به: افشار، ایرج، دفتر تاریخ، انتشارات بنیاد موقوفات افشار، تهران، 1380، ص12.
4 . استخری، ابواسحاق، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368، ص 145.
همچنین: احسنالتقاسیم فی معرفهالاقالیم، ص 427؛ در نقشههای مندرج در کتب جغرافیایی قرون نخستین اسلامی، شهرو یا سورو جزء نواحی کرمان و اولین ایستگاه به طرف شیراز محسوب میشود. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: مسالک و ممالک اصطخری، نسخهی خطی کاخموزهی گلستان، به شماره 248؛ همچنین مسالک و ممالک اصطخری، نسخهی مجتبی مینوی، مرکز اسناد و کتابخانه دانشگاه تهران، به شماره 3156.
5 . برای آگاهی بیشتر بنگرید به: فارسنامه ناصری، ج 2، ص 1380؛ همچنین سدیدالسلطنه کبابی، بندر عباس و خلیج فارس، تصحیح دکتر احمد اقتداری، تهران، دنیای کتاب، 1347، صص 559، 679، 576.
6. Nikitin,Afanasy. Voyages beyond Three Seas, Moskow,1960,p.109
7. Herbert, Thomas, travel in Persia, 1629-1627, ed.w. foster, New York, 1929,p.42.
8. Smith, Ronald Bishop, The First age of The Portuguese Embassies, Navigations and PERegrinations in Persia(1524-1507), Bethesda, 1970, p.39.
9. Ibid, p.64.
10. Mernbre, Michele, Mission to the lord sophy of Persia(1542-1539), translated by Morton, London, 1993, p, 48.
11 . برای آگاهی بیشتر بنگرید به: وثوقی، محمدباقر، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، تهران، سمت، 1384، ص 278.
12. Two Voyages of Master…op.cit.pp.60 -456
13. The travel of Pedro Teixiera, op. cit. p. 209.
14. Un Vogageur Portugais en Perse, op. cit, p. 99.
15 . سفرنامهی سیلوا فیگوئرو، ترجمهی غلامرضا سعیدی، تهران، نشر نو، 1363، ص 268.
16 . سفرنامهی پیترو دلاواله، صص 26-1225.
17. Travel in Parsia, op. cit, pp. 49-41
18. Boothby, Richard, A Brife Discovery or Description of The Most Famous Island of Madagascar, or st. Laurence in Asia, London. 1647, pp. 44-43.
19. Fryer. John, A New Account of East India and Persia being Nine years travels, London, 3 (15-1909 Vols), V.12, p.3.129.
20. Le Bruyn, Cornelius, Travels in to Moscovy, Persia and part of The East indies, 2 vols, London, 1737, V. 12, p.73.
21. Travel in Persia, op. cit. p. 45-44.
22. Tavernier, Jean Baptiste, The six Voyages Translated by John Philips, 2 Vols. London, 1678,p.335.
23. Fryer. Op. cit. Vol. 2, p. 168 .
24. Le Bruyn, op, cit. vol. 20.p.75; The travels of M. de Thevenot in to the Levant, Vol. 2. p. 137.
25 . برای آگاهی بیشتر از ساختار اداری این دوره بنگرید به: بردسیری، میرمحمد سعید مشیزی، تذکره صفویه، تصحیح دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1369، ص 675.
26 .اصفهانی، محمدمعصوم خواجگی، خلاصهالسیر، تصحیح ایرج افشار، انتشارات علمی، تهران، 1368، ص 148.