در سال 1362 توسط یکی از دوستانم مطلع
شدم سازمان بنادر و دریانوردی قصد دارد آزمونی برای استخدام ماشیننویس برگزار کند و من در این آزمون شرکت
کردم و اینطور شد که
در سن 20سالگی وارد سازمان بنادر و دریانوردی شدم و فعالیت خودم را در این سازمان آغاز
کردم.
ابتدا در قسمت ماشیننویسی در واحد عملیات بهعنوان مسئول دفتر مشغول به کار شدم. زمانی
که بندر شهیدرجایی افتتاح شد، از بندر شهیدباهنر به بندر شهیدرجایی منتقل شدم و در
آنجا فعالیت کردم. در آن زمان
بیشتر بخشها به بندر
شهیدرجایی انتقال داده شدند. چند سال بهعنوان مسئول ماشیننویس انجام وظیفه کردم و بعد از آن بهعنوان مسئول دفتر به واحد فنی و مهندسی
رفتم. زمانی که آنجا بودم، در
کنار همکاران، روزهای خوبی را پشت سر گذاشتم و لحظات بسیار خوشی را با هم داشتیم. سپس
در ادامه مسئول دبیرخانه امور مالی شدم. در این بخش مسئولیت سنگینی داشتم و مجبور بودم
بیشتر از هر زمان دیگری تلاش کنم، چون سه فرزند خردسال داشتم و در عین حال داشتم ادامه
تحصیل هم میدادم. به همین
خاطر مجبور بودم بیشتر از روزهای دیگر در اداره بمانم و کار کنم. واقعا شرایط بسیار
سختی بود ولی هیچوقت باعث نشد
از کارکردن مایوس شوم. سپس به واحد مهندسی عمران رفتم. در آنجا هم صفحه جدیدی در زندگی من باز شد.
با وجود سختیهای زیادی
که در آن قسمت داشتم، اما همدلی و همیاری همکارانم باعث دلگرمیام بود و باعث میشد که روزهای آرامی را پشت سر بگذارم.
واقعیت این است که هیچوقت فکر نمیکردم وارد سازمان بنادر و دریانوردی شوم،
اما این اتفاق خوب برای من رقم خورد و از اینکه به سازمان آمدم، پشیمان نیستم.
هیچچیزی بهتر از اعتماد، خوشرویی و تعهد کاری به جایی که در آن مشغول
به کار هستید، نیست.
اگر به دوران قبل از ورود به سازمان بنادر
و دریانوردی برگردم، باز هم این سازمان را انتخاب میکنم، چون به این کار علاقهمند هستم و دوران خوشی را در سازمان پشت
سر گذاشتهام.
خاطرات خوب و خوش زیادی از آن دوران دارم
که گاهی از آنها یاد میکنم. یادم است که در یک دورهای در کنار کارم، مسئول ورزش بانوان شدم
و سرکشی به سالنهای ورزشی
و بردن تیمهای ورزشی
برای مسابقات بنادر بانوان کشور به وظایفم اضافه شد. با توجه به علاقهای که داشتم و داشتن کارت مربیگری والیبال،
بهعنوان مربی و بازیکن در مسابقات
فعالیت میکردم. البته
این فعالیت همچنان ادامه دارد و هنوز هم این رشته ورزشی را ادامه میدهم. آن موقع وقتی مسابقات برگزار میشد، تیمها از اکثر بنادر کشور دور هم جمع میشدند و به رقابت میپرداختند. در این میان ما با افراد دیگر
تیمها آشنا میشدیم و این آشناشدن با همکاران ورزشکار
بنادر دیگر برای ما بسیار لذتبخش و عالی بود. دوستیهای زیادی از آن دوران شکل گرفت که هنوز
هم ماندگار شده است. گرچه روزهای سخت و پرکاری داشتیم، اما آن روزها تبدیل به تجربههای ناب شدند و الان به خوشی از آنها یاد میکنم. کارکردن در کنار دیگران هم خوب بود
و هم بد، ولی من سعی میکردم همیشه
تا جایی که میتوانستم به
آنها کمک کنم و فقط خوبیها را ببینم. این کار برای حفظ و بالابردن
روحیهام لازم بود.
علیرغم اینکه در دورههایی کارهای دشواری داشتم، اما در کارهایم
هیچوقت سهلانگاری و کوتاهی نکردم. درککردن دیگران برایم مهم بود و به همه احترام
میگذاشتم. اگر کسی مشکلی داشت،
تا جایی که برایم ممکن بود، سعی میکردم به او کمک کنم تا مشکلش را حل کند و اگر میتوانستم، آنها را در سختیها و مشکلات تنها نمیگذاشتم. همچنین به همراه دوستانم برای
نیازمندان کمک جمعآوری میکردم و از این کار لذت میبردم. میخواهم یادی کنم از همکاران عزیزی که داشتم.
متاسفانه بیشتر آن عزیزان ما را ترک کردهاند و به دیار باقی شتافتهاند. روحشان شاد.
بعد از سال 1392 که در سازمان بازنشسته
شدم، در کانون بازنشستگی مشغول به کار برای افرادی شدم که برایشان احترام زیادی قائل
هستم؛ کسانی که زمانی مثل من جوانی و زندگی خود را در راه رسیدن اهداف سازمان بنادر
نهادند.
در پایان از ریاست محترم صندوق
بازنشستگی و کارکنان زحمتکش این صندوق که تمام دغدغه آنها رفع مشکلات بازنشستگان محترم بوده و
هست، کمال تشکر را دارم. |